×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

شانه شو تا دودمان عشق را مرحم شوی

فردا برای دلجویی دیر است ، امروز زخم نزن �

× اینجا آرامگاه بغضهای کهنه است......کمی سکوت که اگر بیدار شوند درد دارند لعنتی ها ****************************** ،از ابتدای افتادن از ابتدای صفر، از ابتدای اینهمه تنهایی، دوباره شروع خواهم شد و این بار تمامِ جهان را قدم خواهم زد. ****************************** آموخته‌ام که هیچ‌گاه نجابت و تواضع دیگران را به حساب حماقت‌شان نگذارم . . . ****************************** معنی عشق را نمی فهمد ؛هرکسی گقت:دوستت دارم ****************************** می میرم اگر روزی ایوان دلم را از شمعدانی های عاشق پر نکنی من گلی شبیه شعر را هر روز از چشم های تو کم دارم. مرا به گل شعر چشم هایت دعوت می کنی؟
×

آدرس وبلاگ من

zakhmiedel.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/kzahra

?????? ???? ?????? ???? ???? ?????? ??? ??? ????? ??????

دردهایم

دردهایم را به دریا ریختم. دریا بی تاب شد. آب ها غریدند و امواج برافروختند. آسمان در هم فرو رفت و با  چهره ای کبود، فریادهای رعدآسا سر داد و برق خشمش را به هر سو ساطع کرد. و زمین به خود لرزید. با تکان هایی وحشیانه موج ها را به  آسمان ستون زد. باد و  آب  در هم  پیچیدند، طوفانی مهیب در گرفت و دردهایم همچون سونامی بر سرم بازفروریخت

. . .

غصه هایم را به دوش کشیده، کوه ها را در نوردیدم. در ارتفاع قله ای، سر در دهانه ی آتشفشانی خاموش فرو برده و به فریادی، وجودم را از هر چه درد تهی ساختم.

کوه لرزید و برآشفت و به غرشی عظیم، آغازِ عصیان کرد. نعره زنان غباری قیرگون به هوا پاشید و سنگ های گداخته را، که در آن سیاهی مطلق همچون ستارگانی سوزان می درخشیدند، به هر سو پرتاب کرد. آنگاه دردهای مرا و هرآنچه که در طی اعصار در درون خود انباشته بود، چون جویی تفتان روان ساخت و من، بار دیگر در گدازه ی دردهایم ذوب شدم�

. . .

سر گذاشتم به بیابان ها و دردهایم را در اقیانوس شن ها مدفون ساختم. کویر به خشم آمد. باد توفید، در خاک چنگ انداخت و مشت مشت به آسمان پاشید. خاک و باد به هواخواهی کویر متحد شده، طوفان شن برپا شد و این بار من بودم که در رقص دوار دانه های شن به نغمه ی جنون باد، در زیر دردهایم مدفون می شدم�

. . .

ناگزیر،

به خویشتنِ خویش بازگشته و کویر سینه ام را به سرپنجه های استیصال شکافتم. بر لب هایم مهر سکوت زدم و دهانه ی آتشفشان درونم را به سنگ ستبر صبر  تا ابد مسدود ساختم. و آنگاه گوهر دردهایم را به درون سینه ام بازگرداندم و دریافتم که تنها، دل دریایی ام گنجایش آن همه درد را داشت�

منبع: قطره قطره تا دریا

جمعه 1 آذر 1392 - 2:11:27 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://hajimohsen.gegli.com

ارسال پيام

شنبه 2 آذر 1392   9:54:04 PM

معنای من .

وقتی چیکه چیکه اشکات روی گونه ت می ریزه ...

وقتی می گردی اونی رو پیدا کنی که می خوای ، ولی بعد یه لحظه خودتم گم می کنی ..

وقتی می خوای بخندی اما اشک امانتو بریده ...

وقتی می خوای گریه کنی اما غرور بهت اجازه نمی ده ...

اونوقته که تازه می فهمی بغضت داره داغونت می کنه ، اونوقته که می فهمی بعضی چیزا رو کم داری

اونوقته که می فهمی هر کسی رو رها کردن راحت نیست

آره خودتم اینو خوب میدونی که اگه صداقت رو قبول نکنی خدا بهت پشت می کنه

وقتی نمی دونی برای آروم شدنت باید چیکار کنی

وقتی هنوز تو لحظه هات صدای نفس های ؟ جاریه

اون زمان که اشک از چشمات حلقه حلقه پایین میاد ؛

اون زمان که دل اشک هم شکسته ؛ مثه دل تو !!!

آروم که چشاتو ببندی ؟

می بینی همون گوشه ی متروکه ی ذهنت که رهام کردی به امید خدا ، و خودت راه افتادی تا به آسمون برسی ، خودت راه افتادی تا سفر رو به پایان برسونی بدوون ؟ بدون پاهای ؟

اما بین سفر احساس کردی که یه چیزی کم داری برگشتی که ؟ با خودت ببری !!! ؛

حالا، حالا اون دیگه نیست ... اون دیگه وجود نداره

دیگه حرفی ندارم ...

http://hajimohsen.gegli.com

ارسال پيام

شنبه 2 آذر 1392   9:52:46 PM

آدم بايد يه "تو" داشته باشه كه هروقت از همه چى خسته و نااميد بود، بهش بگه: مهم اينه كه تو هستى، بى خيال دنيا..

http://2darajahzireshab.gegli.com

ارسال پيام

شنبه 2 آذر 1392   12:51:44 AM

تنها که باشی ... دلت بادیدن یک جفت کفش هم می لرزد

ali

aliahmadi

ارسال پيام

جمعه 1 آذر 1392   3:40:19 AM

 ای که ز من فزوده ای گرمی آه و ناله را

زنده کن از صدای من خاک هزار ساله را

با دل من چها کنی تو که به باده ی حیات
مستی شوق می دهی آب و گل پیاله را

غنچه ی دل گرفته را از نفسم گره گشای
تازه کن از نسیم من، داغ درون لاله را

می گذرد خیال من از مه و مهر و مشتری
تو به کمین چه خفته ای صید کن این غزاله را

خواجه ی من نگاه دار آبروی گدای خویش
آن که ز جوی دیگران، پر نکند پیاله را

آخرین مطالب


لطافت آرامش


السلام علیک یا فاطمه اهرا


تمام بودنم


بوی بهار


راز عشق


زندگی زیباست


خیال تو


لبخند زندگی


اگر به کسی نگویید


تو را دیدم ای عشق


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

95095 بازدید

76 بازدید امروز

19 بازدید دیروز

271 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements